گرامی باداول ماه مه روز جهانی کارگران

کارگران ایران در شرایطی سالگرد اول ماه مه ۱۸۶۶ را جشن می گیرند که هنوز در کشورما، به آنها اجازه داده نمی شود تا بطور مستقل تشکیلات خودرا برپا کنند و با راهپیمایی و تظاهرات خیابانی برعظمت این روز تاریخی بیافزایند. امسال نیز همانند سالهای گذشته ، کارگران ایران مجبورند تحت حاکمیت رژیمی که کلیه قوانین کار ، آزادیهای اجتماعی ، فردی و میثاقهای بین المللی را لگد مال می کند ، اول ماه مه را جشن گیرند.

اکنون بیش از سه دهه است که مردم ایران تحت سلطه جابرانه رژیمی قرار گرفته اند که هرگونه آزادیخواهی و نواندیشی را خلاف «وظیفه مقدس» خود می داند. این رژیم در سالهای گذشته به تدریج با رواج افکار قرون وسطایی ، معنا و مفهوم جدیدی از علوم وفلسفه ، همچنین از جامعه و طبقات ارائه داده است. در مرام این رژیم، هیچگونه دمکراسی وحقوق سیاسی - اجتماعی به رسمیت شناخته نمی شود و حرمت و کرامت ملی ، میهنی و عشق به آزادی نقش بر آب شده است.

سردمداران این رژیم از مردم ایران دعوت می کنند تا به جای باورهای علمی به فتواهای آیت الله ها و امامان جمعه گوش فرادهند. این رژیم جذابیت حکومت «الهی» خودرا برتر از هر نوع سیستم علمی و مدنی می داند ، حاضر نیست آنرا باهیچ منطقی مقایسه ویا از نقش آن بکاهد. درواقعیت امر، رژیم جمهوری اسلامی ایران هیولایی است که هر کارگر آزادیخواه ، هر زحمتکش مشتاق زندگی بهتر و هرنیروی انقلابی و مبارزی را می بلعد. درشرایطی که روز به روز بر فقرو فلاکت عمومی افزوده می شود، رهبران این رژیم طی سی سال گذشته با حیله گریهای بسیار توانسته اند ثروت ملی ایران را به نفع شخصی ویا در خدمت جاه طلبی های بین المللی خویش بکار گیرند. باوجودیکه رهبران جناحهای حاکمیت ، بازاریان ، دستگاه دولتی و بورکراسی و همه دست اندرکاران رژیم در رفاه کامل به سرمی برند، اما، از بام تاشام نیک بختی مردم را به دنیای دیگر و«اجرآخرت» حواله می دهند. این شرایط موجب شده است تا هر عنصر بی سواد و هر پادو و عامل مسجد درمحلات ، درعین حال که خودرا خدمتگزار خدا معرفی می کند به خود اجازه دهد تا مردم را نیز ارشاد کند!

کارگران مبارز!

بی سازمانی و عدم وجود تشکیلات مستقل نیرومند کارگری یکی ازعواملی است که درسالهای گذشته رژیم جمهوری اسلامی ایران از آن برعلیه کارگران سوء استفاده کرده است. این وضعیت نه درمورد طبقه کارگر بلکه درمورد تمام اقشار اجتماعی صادق است . برای غلبه بر این شرایط باید راه کارهایی را مد نظر گیریم که به اتحاد بیشتر بیانجامد. درموارد بسیار دیده شده است که نیروهای جوان در تمام سطوح کارگری و دمکراتیک از اتخاذ یک سیاست صحیح باز می مانند. علت این امر آن است که : تاهنگامیکه سازمانها و احزاب اجتماعی در نظر جوانان از اعتبارلازم برخوردار نباشند ، آنها راه بی طرفی را در مقابله با خشونت مأمورین انتظامی ، پاسداران و بسیج برمی گزینند.

بربستر چنین شرایطی است که سران رژیم در سالهای گذشته قدرت دولتی و ثروت اجتماعی ایران را بین خود تقسیم کرده اند. دوجناح عمده سرمایه داری بازار و لیبرال ، بقیه جناحهای کوچکتر را زیربال خود گرفته ، کلیه مخالفین جدی حکومت را جریاناتی «ضدانقلابی »، » ملحد» ، «عامل خارجی » و غیره می نامند.

دیکتاتوری اسلامی ایران با کمتر رژیم استبدادی دنیا قابل مقایسه است

اگر دربیشتر کشورهای دیکتاتوری و سرکوبگر، پس از هر کشتار و واقعه شومی به دنبال یک مقصر هستند تا افکار عمومی را از انزجار منحرف سازند، در کشورما حل این معما در دست رهبر است. رهبر خودرا« ولی فقیه» می داند، مردم را نادان تصور می کند و هم اوست که پس از هر کشتار و فاجعه ای ، اعمال خودرا در چارچوب آیه های قرآنی ارزیابی می کند و با خواندن سوره هایی به زبانهای عربی و فارسی ، خطاب به پیروانش فریاد بر می آورد «ما را از چی می ترسانند ؟ آنها از ناله نوح به خداوند بی خبرند : خدایا احدی ازکافران را بر روی زمین باقی مگذار ، اگر ایشان را باقی گذاری بندگان تو را گمراه می‏کنند».

با استناد به چنین اوهاماتی است که خامنه ای هیچگونه شرمی ندارد تا بارها وبارها بگوید : « ما دست وپای کسی را قطع می کنیم که نگاه چپ به مملکت ما بکند» . رحیم صفوی رئیس سابق سپاه پاسداران به تقلید از رهبر می گوید « ما گردن می زنیم ، زبان می بریم و...» و احمدی نژاد هم مخالفین رژیم را با « چاقوی زنجان » تهدید می کند.

درکشور ما هرروز نام جدیدی به لیست شکنجه شده ها و اعدامی ها افزوده می گردد. هرروز کارگران جدیدی بیکار می شوند و به میلیونها نفر بیکار و بی حقوق می پیوندند. در پس تمام این مصائب و ناهنجاریها جناحهای حاکمیت قرار گرفته اند، هرچند قدرت دولتی بین آنها دست به دست می گردد. قریب یک دهه میرحسین موسوی نخست وزیر بود که به بهانه جنگ با عراق به سرکوب نیروهای انقلابی و مترقی دست زد ، آمدن و رفتن محمد خاتمی که آوای اغوا کننده « نظم و قانون» را سرداده بودهشت سال بطول انجامید که جز تلاش برای دوام حکومت و تداوم دیکتاتوری حاضر حاصلی نداشت. اکنون محمود احمدی نژاد سکان دار این کشتی طوفان زده شده است که سیاستهای بغایت ارتجاعی و جنایتکارانه اش بر هیچکس پوشیده نیست.

درتمام این خیانتها و اعمال خشونتها ، نقش رهبر نظام اسلامی همچنان برجسته و ویژه است. رهبر در نظام اسلامی «عالمی» است که مستقل از طبقات اجتماعی ، فرهیختگان و نخبگان جامعه به تمام امور واقف است! از شاخص های وضعیت اقتصادی کشور تا انتظارات شهروندان ، از بحران اقتصادی جهانی تا سطح آموزش مدارس، علت فقر، بیکاری فحشاء ، اعتیاد، سرخوردگیهای اجتماعی و دریک کلام تمام آنچه را که دانشمندان و فیلسوفان هنوز نتوانسته اند پاسخ مناسبی برای آن بیابند. یکی از خصوصیات ویژه این نظام آن است که کلیه کارکنان و سرسپردگان نظام هیچوقت مرتکب خلاف نمی شوند(!) و رهبر با تمام نبوغ « الهی اش» تاکنون یک تقصیر کاری رادر این نظام پیدا نکرده است. از نظر رهبر تمامی صدها هزار نفری که توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران تیرباران ویا در درگیریهای منطقه ای نظیر کردستان، بلوچستان ، ترکمن صحرا ، آذربایجان وخوزستان و سراسر ایران به قتل رسیده اند، بجابوده و حتی یک مورد هم به ناحق کشته نشده اند! از نظر رهبر ، تمام کشته شدگان «کافر وملحد» و کلیه قاتلان و سرکوبگران « اجر دنیوی» و «پاداش اخروی » دریافت می کنند. نمونه ها فراوانند و آقای احمدی نژاد یکی از همان آدمکشهاست که « اجردنیوی» اش را از پاسداری به رئیس جمهوری دریافت کرد و حالا برای دریافت «پاداش اخروی » در اجرای پست ترین اوامر رهبر ودیگر آیت الله شمشیراز نیام کشیده تا در«آخرت» علاوه بر دریافت پاداش، رستگاری خودرا نیزتضمین کند.

کارگران مبارز!

جنجالهای تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی ایران پیرامون مسئله اتمی تنها باهدف دوام و بقاء حکومت اسلامی برپا می گردد. به همان اندازه که درعمل «مبارزات ضد امپریالیستی» رژیم پوچ از آب درآمد ، قدرت اتمی آنها نیز ره به جایی نخواهد برد. اکنون پس ازگذشت چندین سال سردمداران حکومت قبول کرده اند که هنگام حمله آمریکا به افغانستان با ارتش آمریکا همکاری کرده اند. پذیرفته اند که علیه حکومت عراق نیز با آمریکا دست بیکی شده اند. مشارکت هفته پیش مسئولین رژیم درکنفرانسی که بخاطر کمک به حکومت کنونی پاکستان در ژاپن بر پا شده بود همکاری این رژیم با دول بزرگ غرب را گواهی می دهد. تشکیل دهندگان این کنفرانس رهبران کشورهای غرب بودند که آمریکا پیشاپیش آنها قرار داشت.

حکومت ایران در این کنفرانس تعهد کرد که از مبلغ پنج میلیارد دلار کمک به رژیم زرداری در پاکستان بخشی را از خزانه مردم ایران بپردازد. این هماهنگی ها با غرب و دشمنی با سنی ها از آن جهت است که رژیم شیعه جمهوری اسلامی ایران درجهان اسلام یک اقلیت کوچکی است . جای شکی نیست در صورتیکه ترکیبی از القاعده ، طالبان افغانستان و پاکستان بتوانند حکومت آصف علی زرداری را در پاکستان سرنگون کنند، رقیب سرسخت جمهوری اسلامی ایران خواهند بود. چراکه اگر رژیم حاکم برایران هنوز با پرداخت میلیاردها دلار صاحب بمب اتم نشده ، پاکستان بیش از یکصد بمب اتمی آماده دراختیار دارد . این وضعیت ثابت می کند درصورت قدرت گیری افراطیون سنی در پاکستان رهبران رژیم را یارای مقابله و رقابت با آنها نخواهدبود. چراکه رهبران رژیم جمهوری اسلامی ایران به حد کافی در زندگی اشرافی غرق شده اند و آینده نگری برای حفظ سپرده های میلیارد دلاری در حسابهای شخصی اشان قدرت چنین رقابتی رابا عناصر تازه نفس طالبان و القاعده از آنها سلب خواهد کرد.

کارگران مبارز!

تاهنگامیکه این رژیم ضدمردمی بر سر کاراست ، هیچ بهبودی در زندگی عموم مردم ایران پدید نخواهد آمد . تنها راه نجات از این وضعیت مشقت بار، اتحاد وهمکاری در جهت سرنگونی رژیم دیکتاتوری - مذهبی حاکم و برقراری یک نظام دمکراتیک می باشد.



زنده باد همبستگی بین المللی کارگران

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

یازده اردیبهشت ۱۳۸۸- اول ماه مه ۲۰۰۹